سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من و شیرین کاری هایم

از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]

از: علی مامان  جمعه 89/10/17  ساعت 1:38 عصر  

تجربه ی رفتن به موزه

خیلی وقته وبلاگم ساکت مونده. الان می خوام این سکوت سنگینو بشکنم و باز بنویسم.دوست داشتن

امروز از طرف مدرسه به ارگ کریم خان و موزه ی پارس رفتیم. ارگ کج شده بود و داشت می ریخت.

موزه برای من خیلی جالب بود. کریم خان زند را دیدم که بر روی تختش نشسته بود. شمشیر کریم خان رو که به او هدیه کرده بودن دیدم. یک فرانسوی دیدم که خدمتکار کریم خان بوده. خدمات زیادی به کریم خان کرده بود. وزیر جنگ را دیدم، وزیر مالیات هم بود. دوستم سامانیان فرد می گفت:((این ها آدم هستند یا خشک شده اند؟خیلی مثل آدمای واقعی هستند! میوه ها هم واقعی اند.)) من گفتم :((این میوه ها واقعی نیستند.))

بعد به موزه ی پارس رفتیم. اونجا جایی بود که قبلا مهمونای خارجی و تازه واردا رو می آوردن. که شمشیر کریم خان، کلاه و لباس و مهمات جنگی او دیده می شد. همچنین قرآن بزرگ و کوچک و از همه مهم تر قرآنی بزرگتر از همه بود. طلسم هایی هم بود که شکل های مختلفی داشتند. یه نوشته ای از خورشید پرستا هم بود. که کتاب آسمونیشون بود.

داخل موزه پارس قبر کریم خان زند را دیدیم. که البته کریم خان رو جای دیگه ای خاک کرده بودن. که آقا محمد خان قاجار می یومده لگد به قبرش می زده مرتب و می رفته. بخاطر همین اسکلتشو  آوردن تو موزه خاک کردن.

وقتی وارد حیاط موزه شدیم جای سرسبز و قشنگی بود.


نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کلاس چهارم
تابستان 1390
آموزش شنا
تجربه ی رفتن به موزه
روزانه های من
[عناوین آرشیوشده]

فهرست


16000 :کل بازدید
5 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز

اوقات شرعی


درباره خودم


من و شیرین کاری هایم

لوگوی خودم


من و شیرین کاری هایم

لوگوی دوستان






لوگوی دوستان


لینک دوستان


.: شهر عشق :.
همای سعادت
صدفم چشم به راهتم برگرد
من هیچم
جزیره صداها

اشتراک


 

فهرست موضوعی یادداشت ها


اردو . باغ فدک . تابستان . حضرت سید علاءالدین حسین . دسته گل . ژیمناستیک . قرآن .

آرشیو


آذر 1387
دی 1387
اردیبهشت 1388
آبان 1388
آذر 88

طراح قالب