سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من و شیرین کاری هایم

هر چیزی کمیاب گردد عزیزتر می شود، جز دانش که هر چه فراوان گردد گرامی تر شود . [امام علی علیه السلام]

از: علی مامان  چهارشنبه 90/12/24  ساعت 12:0 صبح  

کلاس چهارم

امسال کلاس چهارم هستم. یه ماه اول سال به محض این که می رسیدم خونه مشقامو می نوشتم و بعدش راحت بودم. به مرور زمان دیگه زیاد زود نمی نوشتم. یه عالمه مشق ریخته بود روی سرم. از همه چی: ریاضی تاریخ جغرافی علوم بنویسیم دیکته انشاء . آخه من به کدومش می رسیدم؟ باید فکر کرد مگه من چند نفرم؟ یعنی چی؟خسته کننده 

آذرماه بود که فهمیدم قراره یه خواهر یا یه برادر گیرم بیاد. اولش خوشحال بودم. اما بعدش می ترسیدم دیگه مامان منو دوست نداشته باشه و همش به اون توجه کنه. آخه مامان زیتاد حالش خوب نبود و بهم دیگه توجه نمی کرد و مثل قبل باهام بازی نمی کرد. 6/12/1390 بود که مامان فیلم سونوگرافیه نی نی رو بهم نشون داد. نی نی رو که دیدم خوشم اومد. چند باریم حرکتشو حس کردم. حالا خیلی دوستش دارم. باهاش حرف می زنم و براش لالایی می گم.

دیگه از مدرسه و مشق و درس خسته شدم. کاش زودتر عید نوروز می رسید.


نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کلاس چهارم
تابستان 1390
آموزش شنا
تجربه ی رفتن به موزه
روزانه های من
[عناوین آرشیوشده]

فهرست


16012 :کل بازدید
17 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز

اوقات شرعی


درباره خودم


من و شیرین کاری هایم

لوگوی خودم


من و شیرین کاری هایم

لوگوی دوستان






لوگوی دوستان


لینک دوستان


.: شهر عشق :.
همای سعادت
صدفم چشم به راهتم برگرد
من هیچم
جزیره صداها

اشتراک


 

فهرست موضوعی یادداشت ها


اردو . باغ فدک . تابستان . حضرت سید علاءالدین حسین . دسته گل . ژیمناستیک . قرآن .

آرشیو


آذر 1387
دی 1387
اردیبهشت 1388
آبان 1388
آذر 88

طراح قالب