سلام
حدود یک ماه پیش برامون جشن خودکار گرفتن و ما شروع کردیم به نوشتن با خودکار. من از قبلش استرس داشتم. فکر می کردم نمی شه و نمی تونم با خودکار خوب بنویسم. مامان می گفت خیلی خوبه و می تونی. اما من نگران بودم.
حالا که نوشتن با خودکارو شروع کردم. می بینم بد هم نیست. اما وقتی اشتباه می شه دوست ندارم. دارم سعی می کنم خوب و زیبا بنویسم.
چند وقتی بود که می گفتن از طرف مدرسه برامون شنای آموزشی گذاشتن. سه روز پیش با مامان و بابا رفتیم چیزایی که برای شنا نیاز داشتم، مثل مایو، عینک، دماغ گیر و کیف خریدیم.
امروز پنج شنبه 5/12/1389 اولین روز شروع کلاسای شنا بود. با سرویس به استخر انقلاب رفتیم. وقتی پیاده شدیم، کیوان می دونست کجا باید بریم. بهمون گفت و با هم رفتیم. وقتی همه ی یچه ها اومدن معلم وزرشمون آقای عبادتی هم رسید.
رفتیم اون طرف، یه چیزی مثل ساعت بود. ولی کلید سرش بود و به مچ می بستیم. کمدو باز کردیم. لباسهامونو درآوردیم، وقتی می خواستیم مایو بپوشیم، یه اتاق مخصوص بود، مایو رو اونجا پوشیدیم و رفتیم دوش گرفتیم که آبش خیلی خیلی داغ بود. توی استخر خیلی حال داد. توی آب راه رفتیم، گفتن دست از شونه دوستتون برندارید چون می یوفتادیم.
نوبت شیرجه زدن رسید. وقتی شیرجه زدم یادم نبود دماغ گیرم وصله، از اونجا که پریدم، افتاد توی آب. بعد دورتر و دورتر شدیم از اونجا. هی می رفتیم و برمی گشتیم. گفتن پاتونو بگیرین تو بغل برین زیر آب نفستونو بگیرین. مرحله بعد رفتیم زیر آب فوت کردیم.
تموم که شد رفتیم حموم. من رفتم شامپومو بیارم دیر شد. لباس پوشیدیم و سوار سرویس شدیم و اومدیم.
خیلی خوب بود. من دوست دارم بازم برم.
|