سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من و شیرین کاری هایم

بدترینِ برادران، کسی است که برایش به رنج افتند. [امام علی علیه السلام]

از: علی مامان  جمعه 87/10/13  ساعت 11:6 صبح  

تجربه ی رفتن به مسجد با مدرسه

سلام به دوستان گلم خودم.

چند روزی مامان می خواست برام بنویسه ولی تلفنمون قطع شده بود. دیروز هم برقمون قطع شد.   ولی خب امروز می تونید خاطرمو بخوند.

 

اوایل سال ما رو بردن مسجد. چون خاطرشو که گفته بودم، خانم معلم از مامان گرفته بود، نشد زودتر بیام و خاطرشو بگم. حالا براتون تعریف می کنم:

خانم معلم گفت: چهار تایی دست هم دیگه رو بگیرید؛ با احتیاط از خیابون رد بشید.

من دست خانم معلم رو گرفته بودم، نمی دونم چرا از دستم ناراحت بود.  نمی دونم چرا گفت علی و ... با من؟

وسط خیابون ماشین می خواست بزنه به بچه ها،  بچه ها سریع دویدن. وقتی رد شدیم بچه ها گفتن: خطر رفع شد.

رفتیم رفتیم رسیدیم به مسجد.

وقتی وارد مسجد شدیم، دیدم آلبوم عکس امام حسین (ع) رو گذاشته بود. قرآن هم گذاشته بود دورش. شمشیر هم داشت. توی عکس آلبومه فهمیدم چطور امام حسین (ع) کشته شد. قمقمه ی آبی هم که ابوالفضل می خواست بده به آدم خوبا و دشمنا نزاشتن که بده، رو دیدم.

بعد فهمیدم وقتی امام حسین(ع) شهید شد، شمشیرش هم افتاد.

می خواستم برم آلبومه رو نگاه کنم، داد زدن گفتن بیاین بشینین.

نشستیم عقب عقبا. پارچه ها رو دیدیم که روش نماز می خوندن.

یکی از بچه ها سجده رفت و گفت پامون باید اینجور باشه. (گفت: انگشتای شصتمون روی زمین باشه)

بعد بلند شدیم. گفتن امام جماعت جلو می ایسته. رو دیوار یه عکسی بود؛ گفتن اینجا خونه ی خداست. باید آدما یه لباسی بپوشن تا بزارن بیان کنار خونه ی خدا. یکی گفت: چرا نصف بدنشون بیرونه؟ گفتن: اینا لباسای مسجده، باید حتما بپوشن.

 

این ایام عزا و سوگواری رو به همه تسلیت می گم.

 

 

راستی دوستان گلم می تونن خاطره های قبلی منو اینجا ببینن. داداش پارسا ممنون که هر روز می یای. به این آدرس برو کلی خاطره دارم اونجا. 

 

http://aramejanami.persianblog.ir/

 

می خواستم اینجا نقاشی مسجد رو که کشیدم بزارم ببینید که هر کار کردم آپلود نشد.


نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کلاس چهارم
تابستان 1390
آموزش شنا
تجربه ی رفتن به موزه
روزانه های من
[عناوین آرشیوشده]

فهرست


16327 :کل بازدید
3 :بازدید امروز
29 :بازدید دیروز

اوقات شرعی


درباره خودم


من و شیرین کاری هایم

لوگوی خودم


من و شیرین کاری هایم

لوگوی دوستان






لوگوی دوستان


لینک دوستان


.: شهر عشق :.
همای سعادت
صدفم چشم به راهتم برگرد
من هیچم
جزیره صداها

اشتراک


 

فهرست موضوعی یادداشت ها


اردو . باغ فدک . تابستان . حضرت سید علاءالدین حسین . دسته گل . ژیمناستیک . قرآن .

آرشیو


آذر 1387
دی 1387
اردیبهشت 1388
آبان 1388
آذر 88

طراح قالب